سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوشته های فرزاد
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصربه سوی تو
دارم میام به سوی تو

به شوق آبروی تو

به یاد و آرزوی تو

به آن چشم و ابروی تو

دارم میام با بوی تو

زندگیم در روی تو

به یاد تو به داد تو

به ناز تو با ساز تو

رویای تو پرواز تو

زندگی با تو

در خواب............................................

...........

.........

........

......

...

.


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصرصبر تا کی
تا کی مرا انتظارت است

تا کی دلم در آوارت است

تاکی به یاد تو بخوابم

تا کی دلم غمخوارت است


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصرچه آیا زنده ایم یا جون سپرده
خداجوووووووووووووووووووووووونننننننننننننن شکرتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکیشونو بیرون کردی

خدا جون ممنونم ازت

فقط  یکی مونده تو دلم

دارم ازش خواهش میکنم بره ولی نه برای همیشه

دلم یادش در دل دارد

فریادش را غافل دارد


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصرحافظا مددی کن
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد

گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ

گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست

از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ

در معرضی که تخت سلیمان رود به باد

حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است

کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصردر دست فراموشی
توی قلبم غوغاییه

که خدا داره دعامو مستجاب میکنه

خدا داره آرزوی بزرگمو برآورده میکنه

از یک طرفش که خبر ندارم

ولی از طرفی که خودم هستم و ماجرا بر فراموش کردن اونه

دارم خوب پیش میرم

کم کم با زبون خوش دارم از دلم بیرونش میکنم

من قبلا هم تونستم بیرونش کنم

ولی هیچوقت نمیشه که کامل بیرونش کنی

هیچوقت

اگه تونستی اینو بدون که عاشق نبودی


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصربیتو اما در بهر تو
با تو میرویم با تو دل را میجویم

باتو صادقم باتو دورویم

بیتو من هیچم باور نمیکنی

چرا برای من دل را خبر نمی کنی

بیا بیا بیا بیا به من بگو دلت را چه شده

نگو نگو نگو نگو دلت بچه شده


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سلام به همه دوستان

منم آره چرا منو میزنین

چرا با نظراتون منو اذیت میکنین

خوب آره معلومه که این شعرها مال خودم نیست

مال خواننده هااه

من به عشق خواننده هاشون این شعرها رو نوشتم

همه برید کسی دوروبرم نباشد

چنان بیکس شوم در باورم نباشد

آری دل را به من نداد ولی دلم رفت

دلم دلش خوش  داشت و خفت


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصرعاشقی با تو قشنگه
نت به نت از نفسات ترانه ساختم
لحظه لحظه هامو بی تو باختم
ذره ذره عاشقی با تو قشنگه
بی تو دل درگیره و با همه می جنگه
تیک و تیک ثانیه ها می گذره باید ماله من شی
فردایی نباشه شاید کم و کم ، کم کم و
کم کم میگذره امروز و فردا
کسی فردارو ندیده بده دستاتو ، تو دستام

قدم قدم قلم به دست
قدم قدم قلم به دست نکته به نکته با تو مست
لحظه به لحظه یاد تو ، ذره به ذره عشق تو
دم به دم انتظار و تن به تن بی قرار و لب به لب فریاد

آره فریاد میزنم اسمتو داد میزنم
تا بگم دوست دارم می دونیکه با تو غم ندارم
قدم قدم دارم میام تا ببینی توی چشام...

دل پاک و ساده مو حرفای نگفته مو

حالا دستام...
حالا دستام تو دستای تو
دور نشی که می میرم بی تو
نگو که میخوایی دل و بشکونی
دل یکی دیگه رو بستونی

نت به نت از نفسات ترانه ساختم
لحظه لحظه هامو بی تو باختم
ذره ذره عاشقی با تو قشنگه
بی تو دل درگیره و با همه می جنگه
تیک و تیک ثانیه ها می گذره باید ماله من شی
فردایی نباشه شاید کم و کم ، کم کم و
کم کم میگذره امروز و فردا
کسی فردارو ندیده بده دستاتو ، تو دستام


قدم قدم قلم به دست
قدم قدم قلم به دست نکته به نکته با تو مست
لحظه به لحظه یاد تو ، ذره به ذره عشق تو
دم به دم انتظار و تن به تن بی قرار و لب به لب فریاد
نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصرعشق و دیگر هیچ
خدایا خدا جونم خدای عاشقا

ازت میخوام  تا بدونی اینایی که ازت میخوام بزرگترین آرزومه

خدایا اونو از قلب من بدور کن

دلم رو بسیاری صبور کن

خدا جونم دلمو بیا خالی کن

بیا تو دلم داد بزن برییییییییید بیییییییییییییرررررررررررررررووووووووووووووووووووننننننننننن

بیا خدا جون تو دلم براش دری بزار که قفل بشه و بعد از اینکه تخلیه شد دیگه باز نشه

قفل اون در هم فقط به دست خودم باز بشه

میخوام در دلمو فقل کنم طوری که دیگه هیچکی اونجا بدون اجازه صاحبخونه نشه

ولی خدا جون از این مهمتر من میخوام هر بلایی تاحالا سر من آورده خودش تجربش کنه

میخوام عاشق من بشه تا ببینه عشق چیه

میخوام حس منو تجربه کنه و درکم کنه

خدا جون اونوقت میخوام در دلمو براش باز کنم

تا دلامون همدیگرو تو آغوش بگیرن

خدایا این بزرگترین آرزوی منه از تو

اگه قرار نیست به این آرزوم برسم جونمو بگیر و منو بکش


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 23 ساعت 1:14 عصراین چه عشقیست
این چه عشقیست که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
میگریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم

باز لبهای عطش کرده من
عشق سوزان تو را میجوید
میطپد قلبمو با هر طپشی
قصه عشق تو را میگوید

بخت اگر از تو جدایم کرده
میگشایم گره از بخت چه باک
ترسم این عشق سرانجام مرا
بکشد تا به سراپرده خاک

این چه عشقیست که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
   1   2   3      >

درباره این عاشق
نوشته های فرزاد
فرزاد
نوشته های عاشقانه
آرشیو نوشته های قبلی
هفته سوم مهر 87
پرچم من
نوشته های فرزاد
لوگوی دوستان من

لینک دوستان من
مرکز نیاز
موزیک
اشتراک در خبرنامه