سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوشته های فرزاد
دوشنبه 87 مهر 22 ساعت 8:41 عصردر دست فراموشی
توی قلبم غوغاییه

که خدا داره دعامو مستجاب میکنه

خدا داره آرزوی بزرگمو برآورده میکنه

از یک طرفش که خبر ندارم

ولی از طرفی که خودم هستم و ماجرا بر فراموش کردن اونه

دارم خوب پیش میرم

کم کم با زبون خوش دارم از دلم بیرونش میکنم

من قبلا هم تونستم بیرونش کنم

ولی هیچوقت نمیشه که کامل بیرونش کنی

هیچوقت

اگه تونستی اینو بدون که عاشق نبودی


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 87 مهر 22 ساعت 8:41 عصربیتو اما در بهر تو
با تو میرویم با تو دل را میجویم

باتو صادقم باتو دورویم

بیتو من هیچم باور نمیکنی

چرا برای من دل را خبر نمی کنی

بیا بیا بیا بیا به من بگو دلت را چه شده

نگو نگو نگو نگو دلت بچه شده


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سلام به همه دوستان

منم آره چرا منو میزنین

چرا با نظراتون منو اذیت میکنین

خوب آره معلومه که این شعرها مال خودم نیست

مال خواننده هااه

من به عشق خواننده هاشون این شعرها رو نوشتم

همه برید کسی دوروبرم نباشد

چنان بیکس شوم در باورم نباشد

آری دل را به من نداد ولی دلم رفت

دلم دلش خوش  داشت و خفت


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 87 مهر 22 ساعت 8:41 عصرعاشقی با تو قشنگه
نت به نت از نفسات ترانه ساختم
لحظه لحظه هامو بی تو باختم
ذره ذره عاشقی با تو قشنگه
بی تو دل درگیره و با همه می جنگه
تیک و تیک ثانیه ها می گذره باید ماله من شی
فردایی نباشه شاید کم و کم ، کم کم و
کم کم میگذره امروز و فردا
کسی فردارو ندیده بده دستاتو ، تو دستام

قدم قدم قلم به دست
قدم قدم قلم به دست نکته به نکته با تو مست
لحظه به لحظه یاد تو ، ذره به ذره عشق تو
دم به دم انتظار و تن به تن بی قرار و لب به لب فریاد

آره فریاد میزنم اسمتو داد میزنم
تا بگم دوست دارم می دونیکه با تو غم ندارم
قدم قدم دارم میام تا ببینی توی چشام...

دل پاک و ساده مو حرفای نگفته مو

حالا دستام...
حالا دستام تو دستای تو
دور نشی که می میرم بی تو
نگو که میخوایی دل و بشکونی
دل یکی دیگه رو بستونی

نت به نت از نفسات ترانه ساختم
لحظه لحظه هامو بی تو باختم
ذره ذره عاشقی با تو قشنگه
بی تو دل درگیره و با همه می جنگه
تیک و تیک ثانیه ها می گذره باید ماله من شی
فردایی نباشه شاید کم و کم ، کم کم و
کم کم میگذره امروز و فردا
کسی فردارو ندیده بده دستاتو ، تو دستام


قدم قدم قلم به دست
قدم قدم قلم به دست نکته به نکته با تو مست
لحظه به لحظه یاد تو ، ذره به ذره عشق تو
دم به دم انتظار و تن به تن بی قرار و لب به لب فریاد
نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 87 مهر 22 ساعت 8:41 عصرعشق و دیگر هیچ
خدایا خدا جونم خدای عاشقا

ازت میخوام  تا بدونی اینایی که ازت میخوام بزرگترین آرزومه

خدایا اونو از قلب من بدور کن

دلم رو بسیاری صبور کن

خدا جونم دلمو بیا خالی کن

بیا تو دلم داد بزن برییییییییید بیییییییییییییرررررررررررررررووووووووووووووووووووننننننننننن

بیا خدا جون تو دلم براش دری بزار که قفل بشه و بعد از اینکه تخلیه شد دیگه باز نشه

قفل اون در هم فقط به دست خودم باز بشه

میخوام در دلمو فقل کنم طوری که دیگه هیچکی اونجا بدون اجازه صاحبخونه نشه

ولی خدا جون از این مهمتر من میخوام هر بلایی تاحالا سر من آورده خودش تجربش کنه

میخوام عاشق من بشه تا ببینه عشق چیه

میخوام حس منو تجربه کنه و درکم کنه

خدا جون اونوقت میخوام در دلمو براش باز کنم

تا دلامون همدیگرو تو آغوش بگیرن

خدایا این بزرگترین آرزوی منه از تو

اگه قرار نیست به این آرزوم برسم جونمو بگیر و منو بکش


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 87 مهر 22 ساعت 8:41 عصراین چه عشقیست
این چه عشقیست که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
میگریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم

باز لبهای عطش کرده من
عشق سوزان تو را میجوید
میطپد قلبمو با هر طپشی
قصه عشق تو را میگوید

بخت اگر از تو جدایم کرده
میگشایم گره از بخت چه باک
ترسم این عشق سرانجام مرا
بکشد تا به سراپرده خاک

این چه عشقیست که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 87 مهر 22 ساعت 8:41 عصرمن از این دنیا چی میخوام؟
من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی
که منو تو رو بشونن واسه گفتن خوبی
من از این دنیا چی میخوام یه وجب زمین خالی
همونقدر که یک اطاقک بشه خونه خیالی
من از این دنیا چی میخوام یه جعبه مداد رنگی
بکشم رو تنه دنیا رنگه خوبیو قشنگی
آدمهای دستو دلباز از توی قلک طاقچه
بردارن بذر محبت واسه بارداری باغچه
من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی
که منو تو رو بشونن واسه گفتن خوبی
من از این دنیا چی میخوام دو تا بال برای پرواز
برم تا روز تولد برسم به فصله آغاز
برم پیشه بچه هایی که یه لقمه نون ندارن
که یک شب با یک دل سیر چشاشونو هم بذارن
بگم غصه ها سر اومد گریه بس که بهتر اومد
من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی
که منو تو رو بشونن واسه گفتن خوبی


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 87 مهر 22 ساعت 8:41 عصرپرنده من
پرنده قشنگی بود و پر زد

پی خوش آب و رنگی بود و پر زد

 

یک شب بیا منزل ما

حل کن دوصد مشکل ما

ای دلبر خوشکل ما

دردت به جان ما شد

روح و روان ما شد


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 87 مهر 22 ساعت 8:41 عصردلم گرفت
دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمی دم

امشب از اون شبهاست که من، دوباره دیوونه بشم
تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم
امشب از اون شبهاست که من، دلم می خواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردم رو فریاد بزنم

از این همه دربه دری تو قلب من قیامته
چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته

از این همه در به دری به لب رسیده جون من
به داد من نمیرسه خدای آسمون من


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 87 مهر 9 ساعت 3:49 عصرآواز افشاری!
بیدل وخسته دراین شهرم ودلداری نیست 
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست

شب به بالین من خسته به غیرازغم دوست
زآشنایان کهن یار وپرستاری نیست

یارب این شهرچه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست

فکر بهبودی خود ای دل بکن ازجای دگر
که اندراین شهر طبیب دل بیماری نیست

{معین} :
صفای اشک و آهم داده این عشق
دل دور از گناهم داده این عشق
دو چشمونت یه شب آتیش به جون زد
خیال کردم پناهم داده این عشق

چنون عاشق چنون دیوونه حالم
که می خوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همین دیوونه حالیم
یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم

تو که عشقو تو ویرونی ندیدی
شب سر در گریبونی ندیدی
نمی دونی چه دردی داره دوری
تو که رنگ پریشونی ندیدی

عزیز جونم، غم عشق تو کم نیست
سوای عشق تو هر غم که غم نیست
گله کردی چرا می نالم از درد
دیگه این ناله ها دست خودم نیست

چنون عاشق چنون دیوونه حالم
که می خوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همین دیوونه حالیم
یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم


نوشته شده توسط عاشق: فرزاد نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
<      1   2   3      >

درباره این عاشق
نوشته های فرزاد
فرزاد
نوشته های عاشقانه
آرشیو نوشته های قبلی
هفته سوم مهر 87
پرچم من
نوشته های فرزاد
لوگوی دوستان من

لینک دوستان من
مرکز نیاز
موزیک
اشتراک در خبرنامه